خــاک دامنگيـــر
کامران بزرگ نيا |
|
گرفتاريهاي ناشي از بسته شدن صفحه ي قبلي و درست شدن صفحه ي جديد باعث شد كه چند سطري از مطلب زير كه به صورت زير نويس نوشته شده بود از قلم بيفتد . گمانم چندان اشكالي نداشته باشد كه حالا اين زير نويس سابق را به صورت سر نويس بخوانيد. اين نوشته در واقع از نظر من يك جور شوخي سال نو است تا اينجايش ، كه بر مي گردد به رفتار و گفته هاي چند نويسنده و يك روزنامه نگار در فضاي وبلاگها . اينها ، كه يكيشان كه اكبر سردوزامي باشد ،دوست ساليان منست ، يكي ديگر هم كه رضا قاسمي باشد ، با اينكه يكبار بيشتر همديگر را نديده ايم ، اما ديداري لذت بخش بود و علاوه بر اين من به دليل همان يك رمان همنوايي ...برايش بعنوان رمان نويس ايراني احترام قائلم و باديگري هم كه آقاي نوش آذر باشد هيچ نوع پدر كشته گيي نداشته و ندارم و همينطور با آقاي شمس الواعظين ، كه به دليل فعاليتهايشان در مطبوعات ايران ، برايشان همواره احترام قئل بوده ام ،خب مثل اينكه جمله خيلي طولاني و پيچيده شد اما مهم نيست . مهم اينست كه بدانيد گرچه پشت هر شوخيي يك مسئله ي جدي وجود دارد ، اين شوخي را فقط يك شوخي بدانيد تا اينجايش و البته حق پرداختن به مطالب جدي پشت اين شوخي ، به صورت جدي را هم براي من محفوظ.
. کامران 24.3.02
|