خــاک دامنگيـــر
کامران بزرگ نيا |
|
شعر ومتن زیر در تاریخ 2مرداد 1388/ 24 یولی 2009 با ایمیل برای دوستانی آشنا و نا آشنا، در این روزهایی که حالا دیگر شادیهایش رفته و گم شده اند و مصیبتهایش مانده اند ،فرستاده شده بود و در چند سایت هم منتشر شد. زیر این عنوان شعرها و متنهای دیگری هم خواهد آمد که همزمان با این وبلاگ به وسیله ی ایمیل هم فرستاده خواهد شد برای کسانی و هم آنها و هم کسانی که به اینجا سری میزنند میتوانند اگر دوست داشته باشند آنها را در وبلاگها و سایتهایشان بگذارند و شرطش هم فقط این استکه بدون تغییری و با ذکر ماخذ باشد. کابوسهای بیداری 1 کنار خیابان دیدی دیدی چگونه دست را بالا برد چگونه فرود آورد بر گونه ای نواخت که نرم بود و زیبا بود دیدی چگونه دست دیگری چرخید در هوا آرام و ، بالا آمد لرزید بر گونه ای که لکه ی سرخی . . . لرزید و بالا رفت و عیان کرد بافه ی گیسویی را که نرم بود سیاه بود مواج بود و بیشرم بود و بی دریغ زیبا بود موجی گذشت وشانه را لرزاند و لرزه را زمین که سالهاست ساکن و بی اعتنا میچرخد پنهان کرد در جوی آب پیاده رو آب می گذشت کنار نرده ی پارک شاخه می لرزید و آفتاب در کار تابش خود بود تیر/مرداد1369 و زمین دارد دوباره میچرخد و صدا را و صداها را می توان شنید صدای خونها را در جویهای آب صدای لرزش بنیانهای حکومت کابوس را صدای غرش طوفانی شاخه های درختان بر فراز جمعیتی که می خواند نترسید ما همه با هم هستیم و ماییم حاکمان اصلی زمین و ما بسیاریم. و چه بر میاید ازدست من و مایی که دور افتاده ایم اما دور نمیدانیم خود را از آنچه دارد در خیابانهای ایران می گذرد جز گهگاه بغضی که راه گلو را می بندد و گاه اشک شوقی چکاندن از دیدن و خواندن حرکات زیبایی و گاه افتادن به هق هقی و اعلام همبستگی و همراهی با همه ی حرکتهای اعتراضی ؟ و هرچند که اهل بادا و مبادا نبوده ایم و نیستم اما همراه می شویم و می گوییم مداوم بادا صدای خوشاهنگ خیزش خستگان و پیروز باد و سرخوش صدای خونچکان سرایندگان سرود آزادی کامران بزرگ نیا 24/7/2009 2مرداد 1388 هانوفر کامران 4.9.09
|