خــاک دامنگيـــر

کامران بزرگ نيا     

 



صفحه اصلی
خاک دامنگيــر ( يادداشتها )
فرستادن نظرات
بـــايـــگانــي :

03/01/2002 - 04/01/2002 04/01/2002 - 05/01/2002 05/01/2002 - 06/01/2002 06/01/2002 - 07/01/2002 07/01/2002 - 08/01/2002 09/01/2002 - 10/01/2002 11/01/2002 - 12/01/2002 12/01/2002 - 01/01/2003 01/01/2003 - 02/01/2003 03/01/2003 - 04/01/2003 06/01/2003 - 07/01/2003 07/01/2003 - 08/01/2003 08/01/2003 - 09/01/2003 09/01/2003 - 10/01/2003 10/01/2003 - 11/01/2003 04/01/2006 - 05/01/2006 08/01/2006 - 09/01/2006 03/01/2007 - 04/01/2007 09/01/2009 - 10/01/2009


صدا



[Poweblue by Blogger]

براي آنكه ...

براي آنكه صدايم باد است
و مي بارد
بر برگهاي روشن تو

و براي آنكه دريا
در صداي تو افتادهَ ست
و فرو مي رود
در ماسه هاي تن تو

و براي آنكه تو نهالِ نازكِ باراني
و مي باري
بر شاخه هاي درختي كه روزي باد بود

و براي آنكه صدايم بادَست
كه مي وزد
هر دَم به رويايي
و نمي داند
كجا
فرود آيد



ميانِ سايه‌ها

لابلايِ سايه‌هايِ اتاق

دستِ من پستانِ ترا مي‌جويد

تهيگاهِ تو ، ميانِ مرا

و گرما سروديست كه مي‌گردد

در رگهايِ تو

و مي‌شكفد

بر تنِ من



ميانِ سايهْ روشنِ تخت

گاهي كه مي‌نگري و چيزي ميانِ چشمانت مي‌درخشد

ــ چيزي غريب و بي‌نام ــ

عشق است كه زمزمه مي كند

در سكوت و خِشْ خِشِ ملافه‌ها

و مي‌خواند و

مي‌خواند

و باز مي‌شود

گلي غريب و به چه رنگها

برسينه‌هايمان




وقفه
گاهي گذشته از همه يِ وزيدنهايش
مي ماند باد
در پيچ كوچه اي
و نگاه مي كند: پنجره را

و زير پنچره: درخت را

و پايِ درخت: سايه را

مي چرخد زمين و سايه بلند مي شود
كوتاه مي شود
پاييز مي شود ــ بهار و
بهار مي كند درخت

و در زمستانش
ديگر درخت نمي داند
كه آمد و رفته ؟
پنجره نمي داند
كه بازاست يا بسته ؟
و باد
باد نمي داند
بوزد ، برود ،
وزيده است يا رفته ؟


خستگي

گهگاهي هم چنگ مي زند
بر سيمِ خارداري
كه نوزد ديگر
و بماند
مثلِ يك تكه پارچه يِ ريشْ ريشْ
و بالْ بالْ بزند
در بادِ ديگري
اين باد


باد
اما نمي داند تا كجا بوزد
كه پيدايت كند
بر تو بپيچد و
عريانت كند

شايد برايِ همين است كه گاهي ازلايِ پنجره يِ نيمه بازي مي گذرد
لته هايِ روميزي را مي جنباند و ليواني را مي اندازد،
كاغذها را پراكنده مي كند و كتابها را به سرعت برگ مي زند
بر مي گردد ، خانه را مي چرخد و
بيهوده ، بيهوده راهي ميجويد كه بازگردد
بازگردد ، برود
اما تا كجا برود

و نمي داند ، باد نمي داند
تا كجا بوزد
چرا بوزد
تا چه كند؟



صفحه اصلی