بعد از مدتها که این وبلاگ به حال خودش رها شده بود سعی خواهم کرد که هفته ای یکبار هم که شده آنرا به روز کنم. حالاا اگر شد با شعری از خودم ، یا با ترجمه ی شعری یا تکه ای از داستانی ، نقدی ، چیزی خلاصه.
کامران
18.8.06
از سکوت دیروزها می افتد
قطره ای
به خالی خاموش ِ حالا
حالا که نمی داند
هنوز از دیروزهای ِ گمشده است یا
از فرداهای ِ نیامده ، رفته
می افتد اما قطره ای از سکوت
به شکل ِ سکوت
بر خالی ِ تهی
سکه ای سیاه و خرد است انگار
که می افتد
بر کلاه کهنه ی ِ دوره گردی
کنار ِ خیابان ِ تاریکی
به خوابی
کامران
25.4.06